آنیتا جوونمآنیتا جوونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

آنیتا دختر گل مامان و بابایی

بيست وسوم اذر93

خداجونم شكرت. سلام عشق مامان خوبي دخملم؟؟؟؟ عزيزدلم فقط اومدم برات چند خطي بنويسمو برم لالا. از شيطنتت هرچي بگم كمه خيلي خيلي شيطوني و زبرو زرنگ. اين چت روز تا تونستي ليوان شكوندي يني ب معناي واقعي شدي دختري از جنس خطر . حتي پنج ثانيه هن نميشه تنهات بذارم . خلاصه بگذزيم اومدم بنويسم ك امشب اولين شبيه ك تو تخت خودت خوابيدي و واضحتر بگم از مامان جاتو جدا كرديم. هم خوشحالم ك بزرگ شدي و رفتي سرجا خودت همم ناراحتم اخه من خيلي بت وابسته شدم نميدونم تو چي بودي ك بااومدنت منو كلا ي آدم ديگه كردي عواطفم احساساتم خيلي جريحه دار شدن و مني ك يادم جدي بودمو كمتر احساساتم و دخيل روابطم ميكردم حالا بالعكسش شدم بيشتر اون جنبه احساسي موضوعاتو ميبينمو درك ميك...
23 آذر 1393

يازدهم آذر 93

خداجوووونم شكرررت خب عزيزدلم اين روزا واقعا فرصت نميشه بيام و برات از شيرين كاريات و بقيه كارات بنويسم. هواهم خيلي سرد شده امرو ز صبح برف ميباريد و نميدونم ادامه داره يا نه . شماك لالاكردي منم كنارت دراز كشيدم و اومدم تا يكم برات بنويسم. خيلي بزرگ شدي خيلي وقته حرف ميزني الان ك جمله ميسازي و خيلي  خوب حرفتو ميزني جالبه كبعضي كارارو ك نميخاي انجام بديم سريعا نه ميگي و انجامم نميدي. دندوناي پايينت دراومدن و نيشاي بالا و پايين نيش زدن دندون اسيابتم دراومده و هردفعه كلي اذيت ميشي برا دندون چن روزه حيابي پاتسوخته بود بخاطر همين دندونات ك كرم ميزنمو بهتره. با پسر همسايمون شايان اين روزا هم بازي شدي ك بيشتر اوقات كتكت ميزنهبعضي روزام تو ميز...
13 آذر 1393
1